نوشته‌ها

بنیانگذار برند Anna Sani

آنا سانی کارآفرینی است که نظر شما را نسبت به تهران تغییر خواهد داد. او در کارگاه سانی در بخش مرفه و ثروتمند شمال پایتخت، برای زنان حرفه‌ای و موفق لباس طراحی می‌کند. او یکی از پیشگامان این صنعت نوپا، نقض کننده کلیشه ها راجع به زنان و نحوه لباس پوشیدن آنها است.

زنان در تمام سطوح طیف اقتصادی اجتماعی سبک خود را از طریق رنگ، شکل، پارچه و پارچه مانتوی خود به نمایش می گذارند، خواه آن را از بازار محلی، یک مغازه معمولی خریده یا حتی خودشان دوخته باشند.

سانی، سی و شش ساله، شش سال است که آتلیه خود را دارد. او خود آموخته است و کار خود را در زمینه طراحی لباس در تئاتر آغاز کرد. الهام او بیشتر از تابستان هایی است که در دریای خزر می گذراند:«پانزده  سال پیش وقتی شروع به مطالعه طراحی در ایران کردم، بسیار محدود بود. جایی برای یادگیری این مهارت‌ها وجود نداشت.»

او طراحی‌های خود را برای فیلم و تئاتر به کار گرفت تا عملی‌تر باشد و در نهایت از صاحب یک بوتیک خواست تا لباس‌هایش را به بین اجناسش به فروش برساند. ابتدا، لباس او در تیره لباس‌های سنتی استان‌های مختلف بود، اما سانی می‌گوید، رویکرد او برای به روز کردن مداوم سبک لباس، باعث شد لباس­هایش برجسته شوند. ​

ادامه در قسمت مقالات سایت

 

عکاس فشن, زیبایی,اینترتینمنت و کارگردان

زمینه های کاری : عکاسی تجاری, تبلیغات, بازاریابی رسانه های اجتماعی , بازاریابی محتوا , بازاریابی دیجیتال , تصویر برداری , ادیت , طراحی گرافیک و استراتژی محتوا

صابری بیش از ۱۱ سال در صنعت تصویربرداری و کارگردانی فعالیت مستمر داشته است.او هنگامی که سن خیلی کمی داشت آموخت که برای رسیدن به موفقیت هیچگاه نباید تسلیم شد. افتخار وی این است که نه تنها می تواند آز یک اثر بصری یک برند را خلق کند بلکه می تواند بازاریابی کسب و کار را نیز درخصوص آن اجرا کند.حضور صابری در صنعت سرگرمی بواسطه گردآوری افراد با استعداد و فروتن برای ایجاد تغییر و به بند کشیدن بینش جدیدی از هنر , مد , عکاسی و صنعت چاپ است.او اکنون ساکن لس آنجلس در کالیفرنیا ست.

صابری کارش را با آرایشگری شروع کرد و برای تهیه مجله کاری خودش از مدل ها عکس می گرفت.او یک عشق حقیقی نسبت به عکاسی فشن(مد) دارد که آغاز آن به دوران نوجوانی وی برمی گردد.آثار او با رنگ های روشن – ژست های جسورانه و مد های خیره کننده همراه است.

او همچنین بنیانگذار فصلنامه ای به نام مجله Unleash’d است و با سلبریتی ها و اشخاص مشهور از جمله Paris Hilton-Pia Mia-Miguel-Christina Milian-Amber Rose و … همکاری می کند.ما با او درمورد اینکه چطور به اینجا رسیده است گفتگویی انجام داده ایم:

از آرایشگری تا عکاسی فشن چطور به اینجا رسیدی؟

خب همه چی از اونجایی شروع شد که من کار تهیه مجله خودم رو بعنوان یک آرایشگر و میکاپ آرتیست شروع کردم. مربی خودم رو از طریق وبسایتی به نام Model Mayhem ملاقات کردم و او بعد از اولین عکس مرا غافلگیر گرد.من به مرور ولی با اطمینان عاشق عکاسی شدم.درست هنگامی که از مربیم پرسیدم که آیا به من عکاسی را آموزش می دهد او بلافاصله پاسخ داد : “حتما.یک دوربین بیار تا من این کار را به نشان دهم”.

این لحظه شروع کشف حقیقی عشق واقعی و استعداد های من بود.

داستان وارد شدنت به صنعت فشن(مد) چه بود؟

از سنین خیلی کم زمانی که در آلمان بودم همیشه فشن لبخند را روی صورت من می آورد.من عاشق این بودم که داخل کمد لباس های مادرم برم و لباس های او را بپوشم.خودم را به نوعی با کفش های پاشنه بلند او عذاب می دادم تا با آن ها به خیابان رفته و جذاب به نظر برسم.بعد از اینکه بزرگتر شدم و تصمیم گرفتم گواهینامه آرایش زنانه را بگیرم فشن برای من طبیعت دوم بود.

 

چه زمان هایی عکاسی میکنی؟ایده ژست های مختلف نورپردازی ها و احساس منحصربفردی که بخرج میدهی از کجا ناشی می شود؟

من هیچگاه نمیدام که قرار است چه کاری انجام دهم تا زمانیکه وقتش برسد.انرژی که روی صحنه وجود دارد مردم هنرمند و استعداد است که شروع می کند و به زندگی من می تابد.کاری را انجام می دهم که مورد تحسین است از لباس ها آرایش و مو تا نور که بیشتر از همه برای مدل مناسب است.

تو از مهارت های عکاسیت استفاده می کنی و بعد مجله Unleash’d رو استارت زدی آیا هیچ احساس می کنی که هیچکدوم از مهارت های عکاسیت انتقال پیدا کرده یا اینکه اصلا مجبور بودی که کل چیزای جدید رو یاد بگیری؟خودت چی دوس داشتی؟

من از زمانی که کار مجله رو شروع کردم چیزهای زیادی یاد گرفتم.یاد گرفتم که داستان من باید جامع و کامل باشه همینطور باید منطقی باشه تنها یک داستان نباید باشه بلکه باید با رنگ و احساس همراه باشه.شما نمی تونید با دمدمی مزاجی کاری رو شروع کنید و سپس با این موضوع خلق و خوی مدل تغییر می کنه.منظور من اینه که می تونید اما بیشتر مردم این موضوع رو درک نمی کنن چون شما برای گفتن داستانتان تنها ۶ صفحه دارید و نه ۵۰ صفحه.

پنج تا از مهمترین چیزایی که تصور می کنی تو کسب و کار عکاسی یاد گرفتی چیه؟

راستش و بخواید فروتنی یادگیری و تا اندازه ممکن عکاسی کردن و مرتکب اشتباهات زیاد شدن(تجربه کسب کردن).درمورد کارتون باهوش باشید.خودتون رو ارزون نفروشید.به خودتون باور داشته باشید.

خب تو الان و در این مرحله یک عکاس هستی. تو یک سال آینده میخوای کجا باشی و برای رسیدن بهش چه برنامه هایی داری؟

من فقط میخوام به عنوان یه عکاس رشد و پیشرفت داشته باشم.احساس خیلی خوبی دارم از اینکه می تونم چیزی رو که عاشقش هستم رو خلق کنم درحالیکه زندگیم رو هم از همون راه بگذرونم.

 

 

 

بنیانگذار و مدیرعامل Minted(بازار طراحی آنلاین)

یکی از بنیانگذاران Eve.com(اولین خرده فروشی آنلاین مطرح در زمینه لوازم آرایشی و بهداشتی) و عضو هیات مدیره Yelp

فارغ التحصل کالج ویلیامز و دانشگاه استنفورد

نفیسی اولین شرکت خودش یعنی Eve.com را در سال ۱۹۹۸ ایجاد کرد و آن را در سال ۲۰۰۰ با موفقیت بفروش رساند.

او در سال ۲۰۰۷ شرکت Minted را ایجاد کرد که یک مکان طراحی با تمرکز بر شاخه های اشیای ثابت, هنری و خانه بود.

ماینتد کارمندان زیادی داشته (بیش از ۳۵۰ نفر و محصولاتش در بیش از هفتاد میلیون خانه وجود دارد.

نفیسی در سال ۲۰۱۴ توسط فست کمپانی بعنوان یکی از ۱۰۰ فرد خلاق در کسب و کار معرفی شد.

در سال ۲۰۰۹ توسط نشریه فورچون بعنوان یکی از قویترین زنان کارآفرین انتخاب گردید.

ضمنا از سال ۲۰۱۲ هرساله بعنوان یکی از ۱۰۰ کارآفرین برتر از سوی گلدمن ساکس انتخاب شده است.

استارتاپ او در حال حاضر ارزشی بیش از ۷۰۰ میلیون دلار دارد.

 

 

 

کارٰآفرین بدون مرز بشردوست حامی فناوری سرمایه گذار رییس هییت مدیره و از بنیانگذاران Global Catalyst Partners عضو هییت مدیره Actelis Networks, Beceem Communications, iKoa  SoundHound

زمانیکه جوان بودم از خویشاموندانم می پرسیدم ” چرا تنها از با هم بودن خوشحال هستید؟” “چرا برای تغییر جهان کاری انجام نمی دهید؟” می دانستم که نقشی جهانی برای ایفا کردن دارم و اینکه سفرم در زندگی مرا بسوی فراتر از مرزها هدایت خواهد کرد.

من در ۱۸ سالگی زادگاهم ایران رو به مقصد آمریکا ترک کردم . بصورت تصادفی وارد دانشگاه یوتا جایی که گرافیک کامپیوتر در اواخر دهه ۶۰ اختراع شده بود و زمین بازی بنیانگذاران Pixar – Adobe-Attari  و Silicon Graphics در اوایل دهه ۷۰ بود شدم .تا سن ۲۲ سالگی دو مدرک لیسانس و یک مدرک فوق لیسانس داشتم.

سپس من به Hewlett Packard در انجمن مهندسی پیوستم و در زمانیکه بعنوان یک مهندس نرم افزار خودکارسازی طراحی فعالیت می کردم توسط دانشگاه استنفورد برای طراحی چیپ یکپارچه جذب شدم. من یک چیپ طراحی کردم که کار نمی کرد و پروفسور من به من گفت که مهندس ضعیفی هستم.من پیشنهاد اجرای یک برنامه جدید در  HP را دادم که در صنعت در نوع خودش منحصربفرد بود تا از گرافیک کامپیوترها در توسعه نرمافزار مهندسی کامپیوتر  (CAE) به کمک مهندسان بیاید.مدیریت طرح مرا رد کرد آنها به من گفتند که من برای راهبری پروژه خودم خیلی جوان و بی تجربه هستم.در نتیجه من با چهار نفر از همکارانم شرکت را ترک کردم تا شرکت خودم را راه اندازی کنم.

در سن ۲۷ سالگی یکی از بنیانگذاران CAE Systems بودم. در طول ۳ سال این شرکت به جایی رسید که شرکت Tektronix  آن را به مبلغ ۷۵ میلیون دلار خریداری کرد.در سن ۳۰ سالگی یکی از بنیانگذاران Cirrus Logic بودم که یک کمپانی پیشرو در زمینه چیپ (تراشه) بود و در کمتر از ۵ سال به ارزش ۱۵۰ میلیون دلار رسید.عایدی این شرکت در طول ۱۰ سال از ایجاد آن به بیش از یک میلیارد دلار رسید و ارزش بازار آن به رقمی درحدود ۳٫۵ میلیارد دلار رسید.

با این پیروزی های بزرگ احساس شکست ناپذیری می کردم.من در سال ۱۹۸۹ یکی از بنیانگذاران Momenta بودم جایی که ما تبلت لمسی پیشرو را ساختیم: کتمپیوتر مومنتا(۱۸ سال قبل از تولید شدن iPad) . موفقیت بزرگم بر روی تصمیماتم ساخته انداخت.بارگیری یک محصول ناتمام و مشکلات فروش های خوشبینانه منجر به اخراج من توسط هییت مدیره شرکت در سال ۱۹۹۲ شد(تصورم این بود که این فقط یک جوک احمقانه ماه آوریل است).نمی دانستم که چکار باید بکنم از کسب و کار فاصله گرفتم و سال بعدش را به مسافرت بدور دنیا و مطالعه زبانها فرهنگ ها و مذاهب گوناگون گذراندم.چیزیکه برایم روشن شد این بود که در هر کشوری مردم غالبا به میراث و مذهبشان مفتخر هستند و باور دارند که آنها برایشان خاص هستند.

به مجرد کنار گذاشتن ملیت و مذهب پی میبرید که اساسا همه مردم یکسان هستند.من با این باور برگشتم که ما می توانیم از فناوری برای نیرومند کردن افراد جهت تجربه چیزی که آموخته بودم استفاده کنیم.این باور ۳ اصل اساسی را ایجاد کرد که موجب شکل گیری زندگی من شد.۱) ساختن فناوری جدید که مردم را به یکدیگر نزدیک کند۲)ایجاد کمپانی های جدید جهانی با فعالیت هایی در کشورهای مختلف که برای کار با یکدیگر به آنها انگیزه بدهد۳)ایجاد بنیادهای بین المللی که برای ارتقای آموزش و کاهش فقر فناوری اطلاعات و ارطباتات را بکار بندد.

امن و همسرم زهره که دوست خوبم نیز هست در سن بسیار کمی ازدواج کردیم.ما اشتیاق سوزانی برای انجام کارهای خیریه و ایجاد تغییر در جهان داریم.ما با یکدیگر و از طریق بنیاد جهانی Catalyst پروژه ها و سازمان های زیادی را حمایت کرده ایم.ماموریت این بنیاد حمایت از پروژه های ارتقای سطح سواد کاهش فقر بهبود منزلت اجتماعی و پذیرش مغایرت هاست.

مردم از من می پرسند که چرا ایجاد تغییر در جهان تا این اندازه بری من اهمیت دارد.واقعیت این است که تاثیر جنگ و خشونت در دو نسل قبلی خانواده های ما بر این باور ما را رسانده که اگر بتوانیم مردم را بواسطه استفاده از اینترنت و فناوری های ارتباطی نیرومند کنیم این شانس را داریم که به این نسل و نسل بعدی دانش قدردانی و جشن گرفتن تفاوت هایمان را بدهیم.در نهایت رویای من دنیای بدون جنگ است.این تنها راه برای هدایت تمدن بشری بسوی وحدت و یگانگی است.

 

 

 

 

یکی از بنیانگذاران Forefund Capital

یکی از بنیانگذاران Vyng

پیرایش که در ایران متولد و در شمال آمریکا بزرگ شده فیلمنامه نویس و فیلمسازی است که به پیش زمینه های مرتبط با هویت , اعتقاد , انزوا , فناوری و همچنین تلفیق ارزش ها و فرهنگ های شرقی و غربی می پردازد.شهرت او از بابت فیلم های Windows and Blinds ( and Apologies and Goodbyes) محصول سال ۲۰۰۸ و Any/Day/Now محصول سال ۲۰۰۵ و  همچنین The Jurusalem Syndrome محصول سال ۲۰۱۲ است.
و حالا معرفی وی از زبان خودش: اسم من سهراب است . من طراح , کارآفرین و فیلمساز هستم. من در تهران متولد شدم و در دانشگاه کالیفرنیا برکلی فیلمسازی را آموختم.در لس آنجلس بعنوان یک طراح با تجربه و یک داستانگو کار می کنم.تلاش من این است که به همه کارهایم با کنجکاوی , همدلی شدید و کنجکاوی نگاه کنم تا به راهکاری دست پیدا کنم که کاملا احساس وضوح و شفافیت را انتقال دهد.

در حال حاضر یکی از بنیانگذاران و مدیر تولید Vyng هستم که یک اپلیکیشن اجتماعی با محوریت جهانی است که بر روی تبدیل چگونگی شروع مکالمات موبایل کار می کند.گرایش فیلمهایم با پیش زمینه هایی مرتبط با هویت , اعتقاد , انزوا , فناوری و همچنین تلفیق ارزش ها و فرهنگ های شرقی و غربی است.فیلم مستندم با عنوان Jurusalem Syndrome فیلمی کمدی است که سفری به دنیای معنوی دارد همچنانکه تمدن ها را یکسان می داند.

من در گذشته در inMarket که یک شرکت پیشرو در تبلیغات دیجیتال برای دنیای فیزیکی است یک مدیر طراحی بودم.کار کردن با برندهایی مانند Heineken -P&G  و Coca-Cola موجب شد تا در خلق بعضی از اولین تجربه های متنی موبایل  در خرده فروشی و با استفاده از فناوری BLE  و beacon حضور داشته باشم.این کار موجب الهام بخشی به من در پنل SXSW شد: که تجربه معناداری در عصر متنی بود.

من سابقا یک طراح سایت و اپلیکیشن برای کمپانی های سرگرمی مانند  NFL و Fox بودم همچنانکه این کارها را برای برندهای چون Acura –  Nissan و Microsoft نیز انجام داده ام.من اوقات فراغتم را با سفر به دور دنیا با همسرم و دختر کوچکم می گذرانم.