نوشته‌ها

نویسنده , کارآفرین , انگیزه بخش, بنیانگذار و مدیرعامل کمپانی خوشبین و سرمایه گذار املاک و مستغلات

پس از اینکه مانی خوشبین در سن چهارده سالگی وارد آمریکا شد درحالیکه در دبیرستان تحصیل می کرد شروع به فروش کالاهای دست دوم در روزهای پایانی هفته کرد.

در سن شانزده سالگی شغل اول حقیقی خود را در شهر سانتا آنا و در فروشگاه kmart با دستمزد ساعتی سه دلار و پانزده سنت بعنوان کارگر خدمات و در محوطه پارکینگ آغاز کرد.

مانی بعدها به کارمندی ارتقا پیدا کرد و سرانجام تنها پس از یک سال به سمت معاونت مدیر در قسمت کالاهای ورزشی رسید.

مانی چیزی بیش از یک حقوق می خواست بنابراین بدنبال فرصت های شغلی دیگر بود و توانست یک شرکت بازاریابی چند سطحی پیدا کند که کارش فروش خانه به خانه کیسه های آجیل و شکلات بود.

مانی برای آن شغل درخواست داد و در دو ماه اول پردرآمدترین فروشنده شرکت شناخته شد.

یک روز که در پرایس کلاب به همراه پدرش درحال خرید بود مشاهده کرد که تمامی کالاهایی که او می فروشد بصورت عمده فروخته شده بود و بسرعت حساب و کتاب کرد تا بفهمد که هزینه هر کیسه درصدی از رقمی است که کارفرمایش از او می گرفت.

او در سن هجده سالگی و درحالیکه در سال آخر دبیرستان بود تصمیم گرفت کسب و کار خودش را راه بیاندازد.

او یک دفتر کوچک اجاره کرد و یک جعبه پر از مخلوط میوه های خشک و آجیل خرید.

کیسه هایی از جنس پلی استر ,خط کش و سلفون پیچ موارد بعدی بودند که او خریداری کرد و برای برچسب ها از کامپیوتر پدرش استفاده کرد.او بصورت رسمی وارد بیزنس شده بود.

مانی این مواد خوراکی را به مراکز خرده فروشی(نمایشگاه ها) / خدمات خودرو می فروخت تا زمانیکه هشداری از طرف دپارتمان سلامت دریافت کرد.

او برای بسته بندی محصولات غذایی نیازمند تجهیزات استاندارد بسته بندی بود.

وی مجبور شد این کار را بخاطر هزینه های بالاتر تحمیلی (جهت خرید تجهیزات پیشرفته) متوقف کند تا بتواند رضایت اداره بهداشت را جلب کند.

مانی از اینکه مجبور شده بود کارش را تعطیل کند بسیار ناامید شده بود اما مدیر یکی از شعبه هایی که به او آجیل می فروخت از وی بسیار خوشش آمده بود و همین باعث شد تا به مدت یک سال بعنوان معاون مدیر استخدام شده و مشغول بکار شود.

اما شور کارآفرینی که در قلبش بود این موضوع را به او یادآوری می کرد که این تنها کاری مقطعی برای ورود به مرحله بعدی است.

در سال ۱۹۹۱ و در سن بیست سالگی بواسطه دوست پدرش که یک کارگزار بود به سمت خرید یک پمپ بنزین سیار رفت.

به او گفته شد که می تواند یکی از آنها را با ده درصد زیر قیمت اصلی بخرد بنابراین این فرصت را در هوا قاپید و همه پس اندازش را در آن سرمایه گذاری کرد و تبدیل به یک دلال سیار شد.

خب قضیه از این قرار بود که شرکت وام دهنده کلاه بردار بوده و مانی کل پس اندازش را از دست داد.

او سپس تلاش کرد که یک سوپرمارکت بخرد اما پس از این اقدام ماهانه ۱۰٫۰۰۰ دلار هزینه اضافی بر وی تحمیل می شد که سرانجام مجبور به فروش آن شد.

مانی در سال ۱۹۹۲ بدون پول و بدول شغل جواز املاک و مستغلات خود را گرفت و برای یک شرکت مرهونات بعنوان یک کارمند صدور وام مشغول بکار شد.

پس از شش ماه شرکت مرهوناتی خودش را راه اندازی کرد تا بتواند در املاک مصادره شده و توقیف شده سرمایه گذاری کند.

مانی در طول سال های ابتدایی با چالش های زیادی مانند مرزهای زبانی و مورد انتقاد قرار گرفتن از بابت خاور میانه ای بودن و … روبرو بود اما این موارد او را متوقف نکرد.در عوض باعث شد تا کار خود را بصورت جدی تر دنبال کند.

امروز مانی خوشبین چندین شرکت را در همه جوانب این کسب و کار رهبری می کند.

او شخصا در جریان کار همه خرید ملک ها , نقل و انتقالات و بازسازی ها قرار دارد و کمپانی خوشبین را که یک پرتفوی املاک و مستعلات تجاری در شش ایالت آمریکا و به مساحت بیش از ششصد و هفتاد هکتار است. .را مدیریت می کند.

اگرچه شاخه اصلی کسب و کار او املاک و مستغلات است و وی آن را بعنوان ستون فقرات می بیند اما در تجارت های دیگری نیز حضور دارد.

مانی بعنوان یک کارآفرین عاشق این است که خود را به چالش بکشد و به رویای دست داشتن در تجارت های زیاد جامه عمل بپوشاند.

مانی در نیوپرت کست با همسرش لیلا میلانی که مدل و بازیگر است و همچنین دخترشان پریشیلا خوشبین زندگی می کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پژمان قدیمی

کارآفرین خودساخته,نویسنده کتاب های پرفروش,مربی کسب و کار,تاجر ساعت , سرمایه گذار و بنیانگذار Vip motoring , Secret consulting و Secret entourage

او که یک کارآفرین خودساخته و نویسنده کتاب های پر فروش است در سال ۱۳۶۱ متولد شد و بیشتر دوران کودکی خود را در فرانسه گذراندو سرانجام در سال ۱۳۷۶ به آمریکا مهاجرت نمود.

مادرش به تنهایی او را با حداقل امکانات بزرگ کرد و پژمان خیلی زود تصمیم گرفت که روی پای خودش بایستد.

بخاطر نیاز مالی نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهد.وی تصمیم گرفت که از سن خیلی کم کار کند و تمرکز خود را در امور بانکی گذاشت بطوریکه بسرعت برای خودش اسم و رسمی دست و پا کرد.پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و در عرض چهار سال بدون اینکه هیچ گونه تحصیلات آکادمیک و یا آموزش رسمی دیده باشد خود را به سطح معاونت رساند.

او پس از سه سال صنعت بانکداری را با کوله باری از تجربه,حقوق دریافتی فوق العاده و پرتفوی املاک و مستغلات رها کرد که بعدها اهرمی شد برای بنیانگذاری سه کسب و کار بزرگ:

Vip motoring , Secret consulting و Secret entourage که رویهم رفته درآمد سالیانه چهل میلیون دلاری را برایش به ارمغان می آورد.

پژمان دیدگاهی بسیار منحصربفرد درخصوص موفقیت و کارآفرینی دارد که ظهور نوآوری از طریق تاثیرگذاری بر دیگران بعلاوه ارتباطات انسانی که ما بصورت روزانه بوجود می آوریم و توسط مهارت های مدیریتی کاربردی و موثر پشتیبانی می شود را شامل می شود.

پژمان تاکنون ده کتاب تالیف کرده است که آخرین آنها تئوری سه دایره است و درمورد یک نقشه راه منحصربفرد برای دستیابی به سطح بالاتری از خودآگاهی است که خود موجب ارتقای قدرت کارآفرینی می شود.

باوجود اینکه او در حال حاضر از نظر مالی استقلال دارد تلاش های خود را متمرکز بر آموزش دیگران درمورد اهمیت خودآگاهی , باور و نیروی تعیین نقش و هدف به دیگران از طریق آکادمی Secret entourage نموده است.

بعضی از دستاوردهایم عبارتند از :

من بعنوان معاون برای fortune 500 bank با هشتصد نفر پرسنل زیر دستم کار می کردم.در آن زمان من سوابق اخراج بیشتر کارکنان را پیگیری کردم.اما همچنین بیشترین ارتقای شغلی های افراد تحت نظرم را نیز رصد می کردم.
من دو کسب و کار آفلاین ساختم که سود یکی از آنها سالیانه بالغ بر چهل میلیون دلار است و دیگری کسب و کاری بر پایه تجملات است که سالیانه پانصد هزار دلار سود دارد.با اینکه من روی هیچ کدام آنها کار نمیکنم اما مالکیت ۱۰۰% آنها با من است.

من درحالی وارد فضای بازاریابی اینترنتی شدم که هیچگونه اطلاعاتی درمورد کدنویسی, برنامه نویسی و یا بازاریابی آنلاین نداشتم.امروز Secret Entourage بیش از دو میلیون بازدید کننده در ماه و همچنین بیش از یک میلیون دنبال کننده در شبکه های مجازی دارد.ما با هشتاد و دو درصد از جریان نقدی مثبت ایجاد شده و یا بقول شما همان سود از عدد سه میلیون دلار فراتر رفته ایم.

من ده کتاب تالیف کرده ام که کتاب آخرم با نام تئوری سه دایره در عرض سه سال بیش از یکصد و پنجاه هزار نسخه فروش داشته است و در همه جا بعنوان دومین کتاب پرفروش مطرح شده است.

هزینه موفقیت یک شبه من

۱۷ سال زندگی زیر خط فقر

زندگی در ۳ کشور

۸ بار عوض کردن خانه

۲۲ سال کار بدون وقفه

۹ کتاب ناموفق

۴۸۶۵ مقاله

۱۱۰۰ ویدیو

۴۵۰۰۰ هزار پست فیسبوک

۱۸۰۰۰ پست اینستاگرام

۴۵۰ مصاحبه کاری

۴ سال کار بدون دستمزد

شب نخوابیدن های بیشمار

گرین کارت نداشتم ولی کار پیدا کردم.

ماشین نداشتم ولی بخاطر ۵ دلار ماشین می شستم.

مدرک تحصیلی نداشتم ولی معاون بانک بودم.

از بیزنس چیزی نمی دونستم ولی تا الان ۴ تا کسب و کار راه اندازی کردم که سود سالانش ۴۰۰ بار بیشتر از زمانیه که از کار اخراج شدم.

بهانه شما چیست؟