نوشته‌ها

تاجر ایرانی-بریتانیایی و سرمایه گذار ساکن موناکو

سهامدار عمده و مالک باشگاه فوتبال اورتون انگلستان Everton

سهامدار Megafon

سهامدار Metalloinvest

سن : ۶۵ سال

منبع ثروت : متنوع (خودساخته)

شهروندی : بریتانیا

تحصیلات : کارشناسی علوم و هنر از دانشگاه لندن

مشیری حسابداری بود که زمانی برای شرکت های ارنست و یانگ و همچنین دیلوییت تاچ کار می کرد.پس از آشنایی با میلیاردر روسی بنام اسمانوو در اوایل دهه نود میلادی در چندین پروژه شریک وی بود.در کنار اسمانوو مشیری در شرکت های روسی که غول صنایع معدنی و فولادی هستند از جمله متالواینوست و نیز در شرکت اپراتور همراه روسیه مگافون سهام خرید.او سهام خود در باشگاه آرسنال را در سال دوهزار و شانزده فروخت تا در باشگاه فوتبال اورتون سرمایه گذاری کند.

 

کارٰآفرین بدون مرز بشردوست حامی فناوری سرمایه گذار رییس هییت مدیره و از بنیانگذاران Global Catalyst Partners عضو هییت مدیره Actelis Networks, Beceem Communications, iKoa  SoundHound

زمانیکه جوان بودم از خویشاموندانم می پرسیدم ” چرا تنها از با هم بودن خوشحال هستید؟” “چرا برای تغییر جهان کاری انجام نمی دهید؟” می دانستم که نقشی جهانی برای ایفا کردن دارم و اینکه سفرم در زندگی مرا بسوی فراتر از مرزها هدایت خواهد کرد.

من در ۱۸ سالگی زادگاهم ایران رو به مقصد آمریکا ترک کردم . بصورت تصادفی وارد دانشگاه یوتا جایی که گرافیک کامپیوتر در اواخر دهه ۶۰ اختراع شده بود و زمین بازی بنیانگذاران Pixar – Adobe-Attari  و Silicon Graphics در اوایل دهه ۷۰ بود شدم .تا سن ۲۲ سالگی دو مدرک لیسانس و یک مدرک فوق لیسانس داشتم.

سپس من به Hewlett Packard در انجمن مهندسی پیوستم و در زمانیکه بعنوان یک مهندس نرم افزار خودکارسازی طراحی فعالیت می کردم توسط دانشگاه استنفورد برای طراحی چیپ یکپارچه جذب شدم. من یک چیپ طراحی کردم که کار نمی کرد و پروفسور من به من گفت که مهندس ضعیفی هستم.من پیشنهاد اجرای یک برنامه جدید در  HP را دادم که در صنعت در نوع خودش منحصربفرد بود تا از گرافیک کامپیوترها در توسعه نرمافزار مهندسی کامپیوتر  (CAE) به کمک مهندسان بیاید.مدیریت طرح مرا رد کرد آنها به من گفتند که من برای راهبری پروژه خودم خیلی جوان و بی تجربه هستم.در نتیجه من با چهار نفر از همکارانم شرکت را ترک کردم تا شرکت خودم را راه اندازی کنم.

در سن ۲۷ سالگی یکی از بنیانگذاران CAE Systems بودم. در طول ۳ سال این شرکت به جایی رسید که شرکت Tektronix  آن را به مبلغ ۷۵ میلیون دلار خریداری کرد.در سن ۳۰ سالگی یکی از بنیانگذاران Cirrus Logic بودم که یک کمپانی پیشرو در زمینه چیپ (تراشه) بود و در کمتر از ۵ سال به ارزش ۱۵۰ میلیون دلار رسید.عایدی این شرکت در طول ۱۰ سال از ایجاد آن به بیش از یک میلیارد دلار رسید و ارزش بازار آن به رقمی درحدود ۳٫۵ میلیارد دلار رسید.

با این پیروزی های بزرگ احساس شکست ناپذیری می کردم.من در سال ۱۹۸۹ یکی از بنیانگذاران Momenta بودم جایی که ما تبلت لمسی پیشرو را ساختیم: کتمپیوتر مومنتا(۱۸ سال قبل از تولید شدن iPad) . موفقیت بزرگم بر روی تصمیماتم ساخته انداخت.بارگیری یک محصول ناتمام و مشکلات فروش های خوشبینانه منجر به اخراج من توسط هییت مدیره شرکت در سال ۱۹۹۲ شد(تصورم این بود که این فقط یک جوک احمقانه ماه آوریل است).نمی دانستم که چکار باید بکنم از کسب و کار فاصله گرفتم و سال بعدش را به مسافرت بدور دنیا و مطالعه زبانها فرهنگ ها و مذاهب گوناگون گذراندم.چیزیکه برایم روشن شد این بود که در هر کشوری مردم غالبا به میراث و مذهبشان مفتخر هستند و باور دارند که آنها برایشان خاص هستند.

به مجرد کنار گذاشتن ملیت و مذهب پی میبرید که اساسا همه مردم یکسان هستند.من با این باور برگشتم که ما می توانیم از فناوری برای نیرومند کردن افراد جهت تجربه چیزی که آموخته بودم استفاده کنیم.این باور ۳ اصل اساسی را ایجاد کرد که موجب شکل گیری زندگی من شد.۱) ساختن فناوری جدید که مردم را به یکدیگر نزدیک کند۲)ایجاد کمپانی های جدید جهانی با فعالیت هایی در کشورهای مختلف که برای کار با یکدیگر به آنها انگیزه بدهد۳)ایجاد بنیادهای بین المللی که برای ارتقای آموزش و کاهش فقر فناوری اطلاعات و ارطباتات را بکار بندد.

امن و همسرم زهره که دوست خوبم نیز هست در سن بسیار کمی ازدواج کردیم.ما اشتیاق سوزانی برای انجام کارهای خیریه و ایجاد تغییر در جهان داریم.ما با یکدیگر و از طریق بنیاد جهانی Catalyst پروژه ها و سازمان های زیادی را حمایت کرده ایم.ماموریت این بنیاد حمایت از پروژه های ارتقای سطح سواد کاهش فقر بهبود منزلت اجتماعی و پذیرش مغایرت هاست.

مردم از من می پرسند که چرا ایجاد تغییر در جهان تا این اندازه بری من اهمیت دارد.واقعیت این است که تاثیر جنگ و خشونت در دو نسل قبلی خانواده های ما بر این باور ما را رسانده که اگر بتوانیم مردم را بواسطه استفاده از اینترنت و فناوری های ارتباطی نیرومند کنیم این شانس را داریم که به این نسل و نسل بعدی دانش قدردانی و جشن گرفتن تفاوت هایمان را بدهیم.در نهایت رویای من دنیای بدون جنگ است.این تنها راه برای هدایت تمدن بشری بسوی وحدت و یگانگی است.

 

 

 

 

پژمان قدیمی

کارآفرین خودساخته,نویسنده کتاب های پرفروش,مربی کسب و کار,تاجر ساعت , سرمایه گذار و بنیانگذار Vip motoring , Secret consulting و Secret entourage

او که یک کارآفرین خودساخته و نویسنده کتاب های پر فروش است در سال ۱۳۶۱ متولد شد و بیشتر دوران کودکی خود را در فرانسه گذراندو سرانجام در سال ۱۳۷۶ به آمریکا مهاجرت نمود.

مادرش به تنهایی او را با حداقل امکانات بزرگ کرد و پژمان خیلی زود تصمیم گرفت که روی پای خودش بایستد.

بخاطر نیاز مالی نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهد.وی تصمیم گرفت که از سن خیلی کم کار کند و تمرکز خود را در امور بانکی گذاشت بطوریکه بسرعت برای خودش اسم و رسمی دست و پا کرد.پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و در عرض چهار سال بدون اینکه هیچ گونه تحصیلات آکادمیک و یا آموزش رسمی دیده باشد خود را به سطح معاونت رساند.

او پس از سه سال صنعت بانکداری را با کوله باری از تجربه,حقوق دریافتی فوق العاده و پرتفوی املاک و مستغلات رها کرد که بعدها اهرمی شد برای بنیانگذاری سه کسب و کار بزرگ:

Vip motoring , Secret consulting و Secret entourage که رویهم رفته درآمد سالیانه چهل میلیون دلاری را برایش به ارمغان می آورد.

پژمان دیدگاهی بسیار منحصربفرد درخصوص موفقیت و کارآفرینی دارد که ظهور نوآوری از طریق تاثیرگذاری بر دیگران بعلاوه ارتباطات انسانی که ما بصورت روزانه بوجود می آوریم و توسط مهارت های مدیریتی کاربردی و موثر پشتیبانی می شود را شامل می شود.

پژمان تاکنون ده کتاب تالیف کرده است که آخرین آنها تئوری سه دایره است و درمورد یک نقشه راه منحصربفرد برای دستیابی به سطح بالاتری از خودآگاهی است که خود موجب ارتقای قدرت کارآفرینی می شود.

باوجود اینکه او در حال حاضر از نظر مالی استقلال دارد تلاش های خود را متمرکز بر آموزش دیگران درمورد اهمیت خودآگاهی , باور و نیروی تعیین نقش و هدف به دیگران از طریق آکادمی Secret entourage نموده است.

بعضی از دستاوردهایم عبارتند از :

من بعنوان معاون برای fortune 500 bank با هشتصد نفر پرسنل زیر دستم کار می کردم.در آن زمان من سوابق اخراج بیشتر کارکنان را پیگیری کردم.اما همچنین بیشترین ارتقای شغلی های افراد تحت نظرم را نیز رصد می کردم.
من دو کسب و کار آفلاین ساختم که سود یکی از آنها سالیانه بالغ بر چهل میلیون دلار است و دیگری کسب و کاری بر پایه تجملات است که سالیانه پانصد هزار دلار سود دارد.با اینکه من روی هیچ کدام آنها کار نمیکنم اما مالکیت ۱۰۰% آنها با من است.

من درحالی وارد فضای بازاریابی اینترنتی شدم که هیچگونه اطلاعاتی درمورد کدنویسی, برنامه نویسی و یا بازاریابی آنلاین نداشتم.امروز Secret Entourage بیش از دو میلیون بازدید کننده در ماه و همچنین بیش از یک میلیون دنبال کننده در شبکه های مجازی دارد.ما با هشتاد و دو درصد از جریان نقدی مثبت ایجاد شده و یا بقول شما همان سود از عدد سه میلیون دلار فراتر رفته ایم.

من ده کتاب تالیف کرده ام که کتاب آخرم با نام تئوری سه دایره در عرض سه سال بیش از یکصد و پنجاه هزار نسخه فروش داشته است و در همه جا بعنوان دومین کتاب پرفروش مطرح شده است.

هزینه موفقیت یک شبه من

۱۷ سال زندگی زیر خط فقر

زندگی در ۳ کشور

۸ بار عوض کردن خانه

۲۲ سال کار بدون وقفه

۹ کتاب ناموفق

۴۸۶۵ مقاله

۱۱۰۰ ویدیو

۴۵۰۰۰ هزار پست فیسبوک

۱۸۰۰۰ پست اینستاگرام

۴۵۰ مصاحبه کاری

۴ سال کار بدون دستمزد

شب نخوابیدن های بیشمار

گرین کارت نداشتم ولی کار پیدا کردم.

ماشین نداشتم ولی بخاطر ۵ دلار ماشین می شستم.

مدرک تحصیلی نداشتم ولی معاون بانک بودم.

از بیزنس چیزی نمی دونستم ولی تا الان ۴ تا کسب و کار راه اندازی کردم که سود سالانش ۴۰۰ بار بیشتر از زمانیه که از کار اخراج شدم.

بهانه شما چیست؟